چه موانعی در مسیر کارآفرینی وجود دارد؟ آیا باید همه را تشویق به شروع یک کسبوکار کرد؟ یقینا خیر. شروع یک کسبوکار دشوار است و نیاز به سخت کار کردن دارد. روحیه خاص خود را نیاز دارد که از صبر و بردباری و تلاش ریشه گرفته است.
همه آدمها مهارتها و تواناییهایی دارند اما همه نباید مهارتها و تواناییهایشان را روی راهاندازی یک کسبوکار سرمایهگذاری کنند. کسانی که تمایل به کارآفرینی دارند باید با موانع موفقیت در کسب و کار آشنا باشند. موانعی مانند آنچه در مسیر یک دونده دومیدانی قرار داده شده است. باید ضمن حفظ تعادل و سرعت، بتواند از روی موانع به موقع بگذرد تا خللی در ادامه مسیر برایش پیش نیاید. اینکه این موانع چه هستند و چطور باید از آنها عبور کرد را در ادامه خواهیم خواند. با سورنا همراه باشید.
» چه موانعی در مسیر کارآفرینی و کسب و کار وجود دارد؟
بزرگترین دشواریها موارد خارج از کنترل همانند سرمایهگذاری، فنآوری یا استعداد افراد نیستند. اگر به شیوه درستی با این دشواریها مواجه شویم حتی میتوانند سرگرمکننده هم باشند. بزرگترین چالشها موانع درونی مانند استرس، ترس و عدم اعتمادبهنفس هستند.
یک کارآفرین و کارشناس مالی به نام رمیت ستی برآورد کرده است که ۹۵ درصد از موانع موفقیت ناشی از موضوعات مختلکننده افکار است.
شما باید در مقابل برخی موانع جدی ذهنی بایستید تا بتوانید کسبوکاری را آغاز نموده و با آن به موفقیت دستیابید. چه موانعی؟ در اینجا به مواردی که لازم است از آنها رها شوید اشاره شده است:
۱- من واقعاً کارآفرین نیستم
اجازه بدهید به یکی از سؤالاتی اشاره کنم که بسیار مطرح شده اما پاسخ خوبی به آن داده نشده است: کارآفرین یعنی چه؟
هیچکس بهطور دقیق نمیداند. همه سعی میکنند تا این کلمه را تعریف کنند، از سازمانهای دولتی گرفته تا ژورنالیستها. ممکن است مطالب زیادی را در مورد کارآفرینی ببینید و مطالعه کنید. عنوانهای که در مورد خصوصیات شخصی کارآفرینها صحبت میکند تا آموزشهای مدیریتی. باید توجه داشت که گاهی این عناوین میتوانند شدیداً گمراهکننده باشند. با محدود کردن تعاریفمان از کارآفرین، کسی را که میتواند واقعاً یک کارآفرین باشد از گردونه خارج میکنیم و به دنیا و افراد کارآفرین آسیب زیادی میزنیم.
در پژوهشی محققان دانشگاه مدیریت کارآفرینی ایلینوی تأیید کردند که «جمعیت کارآفرینان بهخوبی مشخص نشده است (که دلیل آن عدم وجود توافق در مورد تعریف است)، بنابراین مقایسهها و تعمیمها خطرناک هستند.» پروژه تحقیقاتی دیگری در دانشگاه بالتیمور به چندین تحقیق پرداخته که به همین موضوع اشاره داشتهاند: «پیدا کردن یک تعریف مشترک از کارآفرین بسیار دشوار است.»
پس اگر فکر میکنید کارآفرین نیستید نشان میدهدبه موضوع نگاه غلطی دارید. درست این است که بگویید: میخواهم کسبوکاری را آغاز نمایم، فروشندگی کنم، کاری انجام دهم، نوآوری کنم. اگر با این پرسش آغاز کنید که «آیا من کارآفرین هستم؟»، ممکن است پیش از شروع هر کاری از خودتان سلب صلاحیت نمایید.
۲- من موفق نمیشوم
اگر به آمار راهاندازی کسبوکارها نگاهی بیندازید، هم وحشت خواهید کرد و هم ممکن است از تلاش کردن ناامید شوید. برخی از این آمارها بدین شرحاند:
- وای کامبینیتور که یک مرکز رشد برای استارتاپهاست در ۹۳ درصد موارد شکست گزارش کرده است.
- ۶۰ درصد کسبوکارهای کوچک یا هیچ سوددهی نداشتهاند یا ضرر کرده و پول خود را ازدستدادهاند.
- ۵۱ درصد کسبوکارهای نوپا طی پنج سال نابود میشوند.
- ۸۰ درصد کارآفرینان پس از ۱۸ ماه از تلاش کردن ناامید میشوند.
«شکست خوردن» در میان کارآفرینان امری شایع است، بهطوری که «سریع شکست بخور، همیشه شکست بخور» شعار سیلیکونولی شده است.
موفقیت از دل شکست بیرون میآید و باز روبه شکست میرود، بدون از دست دادن شور و شوق
چرچیل
یک کارآفرین با این اطلاعات چگونه مواجه میشود؟ پاسخ یکی از این دو مورد است:
- باور به اینکه شکست خواهد خورد.
- مبارزه در مقابل شکست خوردن.
پس اگر فکر میکنید کسبوکارتان زمین میخورد، حتماً زمین میخورد؛ اما اگر میخواهید که موفق شوید در اعتقادات و تفکراتتان تجدیدنظر کنید.

۳- من پول زیادی ندارم
طبق گفته والتر ایساکسون در کتاب نوآوران، بیل گیتس مدتها بود که میخواست میلیونر شود؛ اما حتی بیل گیتس هم ارزش شخصی خودش را دستکم میگرفت.
اغلب کارآفرینان خودشان را ارزان میفروشند، زیرا ارزش خود را دستکم میگیرند. کارآفرین مبتدی – که احتمالاً فردی کارآمد، کاردان، زیرک و مشتاق است – احتمالاً برای ثروت جاهطلبی ندارد؛ اما یک کارآفرین برای داشتن کسبوکاری موفق لازم است انگیزههایی کاسبکارانه داشته باشد.
شاید شما از حریص بودن بترسید. یا عاشق ارزان فروختن چیزها یا قرار دادن رایگان آن در اختیار همه باشید. ایرادی ندارد اما شما باید این را هم بدانید که شایستگی دارید قیمتهایتان را بالا ببرید، کسب سود کنید، کار ایجاد کنید و مدتی طولانی بهعنوان فردی موفق شناخته شوید.
- چگونه خرید خاطره انگیزی را برای مشتریان خود رقم بزنیم؟
- بررسی مسیر مشتریان در خرید از یک فروشگاه
- مشتری مداری چیست؟
- مشتری وفادار کیست؟
- سوپرمارکت آنلاین
۴- من فروشنده نیستم
کارآفرین و فروشنده اغلب هممعنی فرض میشوند. یکی از نویسندگانی که به مسائل کارآفرینی میپردازد مدعی است که «۸۰ درصد کارآفرینی، فروش و بازاریابی است.» در مقالهای در مجله کسبوکار هاروارد گفته شده است که «فروشندگی در موفقیت همه شرکتهای نوپا نقش اول را دارد در حالی که کارآفرینان منکر این مسئله میشوند.»
آیا میتوان بدون داشتن شم فروشندگی کارآفرین موفقی شد؟ بله. فروش و بازاریابی عناصر مهمی هستند، اما لازمه موفقیت کارآفرین نیستند.
لزومی ندارد فروشنده، به معنای سنتی آن، باشید تا بهعنوان کارآفرین به موفقیت دستیابید. آیا باید چیزی بفروشید؟ خب بله؛ اما نباید فروشنده باشید تا بفروشید.
اگر نتوانید که چیزی بفروشید چه باید بکنید؟
- اشتیاق خود را حفظ کنید. شور و شوق یکی از قدرتمندترین سرمایههای کارآفرین است.
- حرفهای باشید. کسی که در ساخت نمای دیوارها هم حرفهای باشد قطعاً از آن سود خواهد برد. هنگامیکه شما خودتان را در زمینه کاریتان در جایگاه یک حرفهای قرار دهید حتماً رشد خواهید کرد.
- برای خودتان برندسازی کنید. اگر میخواهید کسبوکاری را شروع نمایید، برای خودتان برند بسازید. این یکی از سریعترین راههای رشد بدون داشتن توان فروشندگی است.
- شراکت خوبی تشکیل دهید. کارآفرینان موفق، بهتنهایی کار نمیکنند. اگر فکر میکنید فروشنده خوبی نیستید شریک خوبی بیابید که این کار را انجام دهد.
۵- من رهبر خوبی نیستم
کلمه «رهبر» مانند واژه «کارآفرین» معنای مشخصی ندارد تا حدی که میتوان گفت بیمعنا است.
برخی کارآفرینان از اشتیاق خود نسبت به کارآفرینی میترسند زیرا آنها از رهبری، حال معنای آن هر چه که باشد، میترسند. برای غلبه بر این مانع ذهنی، کارآفرین مشتاق باید کلمه نامفهوم رهبری را از ذهن خود خارج کرده و به جای آن معنای استعاریاش را به خاطر داشته باشد، نه خود کلمه را.
کارآفرینان در سفری هستند که سایر افراد در این سفر به آنها میپیوندند. اگر کسی بخواهد ادعای عنوان «رهبر»، «مدیرعامل» یا «مدیر» را داشته باشد، مشکلی ندارد؛ اما این استعاره را در ذهن نگاهدارید: سفر. رشد کسبوکار تنها مربوط به یک نفر نیست که از نظارت یا «رهبری» خود دفاع نماید، بلکه قرار دادن دیگران در جاده پیشرفت است.
اینکه شما خودتان را یک رهبر خوب بدانید یا بد تأثیر چندانی ندارد. آن چیزی که اهمیت دارد این است که بتوانید کسبوکاری را راهاندازی کنید.
» کلام آخر در مورد چه موانعی در مسیر کارآفرینی وجود دارد؟
آیا باید همه را تشویق به شروع یک کسبوکار کرد؟ پاسخ همچنان منفی است، اما میبایست این پاسخ را سبک و سنگین کرد. افراد بسیاری هستند که باید و میتوانند کسبوکاری را آغاز نمایند و از سویی دیگر موانع ذهنی بهقدری شدید هستند که بسیاری از کارآفرینان بالقوه حتی پیش از شروع یک کسبوکار قید آن را میزنند.
اگر میخواهید چیزی بسازید، زمان آن فرا رسیده است. اینک موانع ذهنی از شما دور شدهاند.